سردار شهید علی محمّد کرمی ابوالوردی

در یکی از روزهای آفتابی سال 1339 در روستای جشنیان مرودشت کودکی دیده به جهان گشود که اسامی مبارک محمّد وعلی زیبنده نام او شد . علی محمّد دوران کودکی را در زادگاه خود گذراند و تحت توجهات پدر و مادر دلسوز و فرهیخته خود الفبای معرفت را فرا گرفت . در دوران تحصیل با شنیدن اولین زمزمه های انقلاب به صفوف بهم فشرده قیام پیوست و در مبارزات ضد رژیم و فعالیتهای طاغوت ستیز شرکت کرد که همین امر به اخراج وی از مدرسه انجامید اما به هر تقدیر باردیگر به تحصیل روی آورد و سرانجام با دریافت مدرک دیپلم به تحصیلات خود پایان داد .

شهید کرمی ابوالوردی پس از پیروزی انقلاب با گروه شهید فقیهی در دانشگاه شیراز شروع به همکاری کرد و امور فرهنگی دانشکده پزشکی را بعهده گرفت . با شروع جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و بعد از گذراندن آموزشهای لازم به گروه چریک های جنگلهای نامنظم پیوست . وی چندین سال همدوش با شهید دکتر چمران به دفاع از اسلام وانقلاب پرداخت اما پس از شهادت دکتر چمران از طرف سپاه پاسداران به کشور لبنان مأموریت یافت و در شهر بعلبک در پست معاونت اطلاعات و عملیات ، فعالیتهای نوینی راآغاز کرد. از آنجا که صهیونیزم جهانی بر نقش حساس و کلیدی وی واقف بود در صدد خاموش کردن این شعله فروزان برآمد و برای سر پر شور این بسیجی مبارز جایزه تعیین کرد شهید کرمی در مدت زمان حضور در لبنان بارها مورد تعقیب و سوء قصد دشمن قرار گرفت اما او که با روحیه ای متعالی و مشتاق زندگی را به شوق شهادت می زیست ، سخت کوش و مبارز به فعالیتهای خود ادامه می داد . در قسمتی از وصیت نامة خونین خویش ، غم مویه هایش را در فراق میهن و درشوق شهادت این گونه برسپید سکوت می نگارد : « نمی دانم که این بدن ضعیف به وطن یا سرزمین اسلامی ام باز می گردد ویا تکه تکه و چاک چاک می شود و شاید اصلاً بدنی نماند ومانند صدها شهید گمنام مفقود در کربلای ایران و خارج ازمرزها و در راه هدف در بیابانها برروی شن های داغ و تفتیده بماند اما دراین راه ، خود را نمی بینم و تنها خدا رامی بینم . مگر حسین زهرا(ع) در عاشورا نفرمود که اگر دین جدم پیامبر با کشته شدن من باقی می ماند پس ای شمشیرها و ای نیزه هابر بدنم فرود آیید و بدنم را تکه تکه کنید . حال اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می ماند پس ای خمپاره ها و ای رگبار مسلسلها در بدن ما ببارید و بدن مارا قطعه قطعه کنید که مادر سنگر مانده ایم وآماده ایم .»

شهید کرمی پس از چندین سال مبارزه مداوم در خارج از کشور در سال 1367 و همزمان با پایان جنگ تحمیلی به میهن اسلامی باز گشت و با پذیرفتن مسؤولیت اطلاعاتد و عملیات سپاه سلماس (آذربایجان غربی ) مبارزات حق طلبانه را در جبهه ای دیگر ادامه داد . سراسر زندگی پر نور و برکت این سردار رشید و مخلص انقلاب ، مملو از عشق و شور و رشادت است ، افسوس که این مختصر را توان بیان آن همه رشادت وایثار نیست .

سردار شهید کرمی ، سرانجام در 28 تیرماه 1369 زخم فراق را بادیدار دوست مرهم نهاد و به همراه جمعی از همرزمان شقایق پیشه اش ، آخرین گلوله های خشم منافقین کور دل در کردستان را بهانه ساخته و با پیکری خونین به خیل شهیدان پیوست . بار دیگر در پایان این مقال ، گلواژه هایی از وصیت نامة این عاشق واصل را مویه می کنیم . « با شما مردم یک سخن دارم ، اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی تفاوت بمانید ، شهدا روز محشر جلوشما را خواهند گرفت . و ای مسؤولین ! شما به واسطة خون عزیزان شهید و جانباز روی کار آمدید و مسؤولیت وجایگاه گذشتگان را بعهده گرفتید . مصلحت اندیشی نکنید و سازش و بی تفاوتی را کنار بگذارید و سخت و مقاوم باشید .»