سردار شهید اسد قلی اسدی

در یکی از روزهای بهاری سال 1334 در روستای اسدآباد شهرستان آباده کودکی دیده به جهان گشود که تقدیر سبز او بر تارک دشت در پرتو آفتاب سپیدار جلوه گر بود . اسد نام بلندی بود که او را به خیل غلامان اسدالله الغالب علی بن ابی طالب (ع) متصف می ساخت . دوران کودکی را در خنکای دلنشین روستا گذراند و در آن حال و هوای صمیمی پرورش یافت در حالیکه هوز چند سال از دوران تحصیل را نگذرانده بود ، به علت فقر شدید خانواده از ادامه تحصیل بازماند و جهت تأمین هزینه معاش ، مشغول به کار شد . با این همه علاقه ی شدید وی به تحصیل پس از توقفی چند ساله او را بار دیگر به پشت میزهای ساده و صمیمی مدرسه ی شبانه ی آباده نشاند . وی پس از گذراندن دوره های مختلف تحصیل ، دوره ی متوسطه را نیز در سال 1356 با موفقیت به پایان رسانید . مدرک دیپلم ، نتیجةفعالیتهای مستمر شهید در امر تحصیل بود . شهید اسدی در سال 1356 همسری شایسته و وفادار برگزید . وی پس از مدتی به خدمت نظام در آمد اما در بحبوحه ی حرکات توفنده ای مردمی و فرمان امام مبنی بر ترک پادگانها، خدمت را رها کرده و به خیل توفندة مردم انقلابی پیوست .

وی بعد از پیروزی انقلاب به کمک جمعی از فرزندان غیور ایران اسلامی کمیتة انقلاب اسلامی آباده را بنیان نهاد . احداث پادگان ولی عصر(عج) آباده از دیگر فعالیتهای قابل توجه شهید اسد قلی اسدی است که در مدت زمان عمر پر برکت شهید به تحقق پیوست . شهید اسدی از جمله افرادی است که از زمان شروع جنگ تحمیلی تا لحظه یشهادت مدت مدیدی از عمر پر برکت خود را د رجبهه های نبرد گذراند و در عملیاتهای مختلفی از جمله کربلای 4و5 حضوری فعال داشت . آن عزیز در مدت حضور د رجبهه، مسئولیتهای مختلفی را عهده دار بود . از جمله مدت 3ماه مسئولیت محور عملیاتی تیپ یکم امام حسن (ع) را بعهده داشت .

منطقة سلیمانیه شقایقزار خون شهید اسدی و صدها شهید دلسوخته ای است که در جهت آزادی مردم تحت سلطه ی رژیم بعثی در کردستان عراق ، از خون سرخ خویش گذشتند و دراین مسیر عاشقانه جان باختند . فرازهایی از وصیتنامة شهید را تقدیم شما شیفتگان مکتب شهادت می نماییم با این امید که همه از یاران و رهپویان این شهید بزرگوار باشیم :

« بارخدایا! این قطره خون ناچیز و جان ناقابل مرا در راه گسترش اسلام بپذیر و اگر جان من آن ارزش را دارد ، که برای اسلام فدا شود واسلام پیشرفت کند هزاران بار به من جان بده تا مبارزه کنم وشهید شوم.»