سردار شهید غلامرضا بینوا
سردار شهید غلامرضا بینوا
از توابع شهرستان جهرم ، در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و در دامان و آغوشی لبریز از مهر و عاطفه پرورش یافت . او روزهای شیرین کودکی را همگام با سختی و فقر یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و همین که به سن 6 سالگی رسید در روستای محل سکونت خود مشغول به تحصیل شد و تا کلاس ششم ابتدایی در همان محل ادامة تحصیل داد . در حالیکه هنوز دوران ابتدایی را به پایان نرسانده بود پا به پای پدر پیر راهی مزرعه و کشتزار گردید . زمزمه آب و رود و خش خش خوشه های طلایی گندمزارن ، نوید بخش دستان پر تلاش او برای فردایی بهتر بود . با آنکه هنوز هفده بهار از طراوت بهار عمرش نمی گذشت ، دست تقدیر ورق غمبار دیگری در پیش رویش گشود و پدر خانواده که تنها مایة امید و باعث دلگرمی اش بود را در سال 1345در غروبی دلگیر ، از او گرفت . پس از مرگ پدر ، با آنکه برادر بزرگش سرپرستی خانواده را به عهده می گیرد ولی او هیچگاه شانه از زیر با مسئولیت خالی نم کند و همدوش برادر بیش از پیش و دو چندان به تلاش و فعالیت می پردازد . اما از آنجا که حاصل زحمات و تلاش طاقت فرسایش کمتر گره مشکلات خانواده را می گشاید ، یکباره و به ناچار با آب و رود و کشتزاران وداع کرده راهی غربت دودآلود شهر می شود و در شیراز مشغول بکارمی گردد . غلامرضا با آنکه با تلاش مضاعف سعی در تأمین هزینه های زندگی و معاش خانوادة خویش را داشت ، اما هیچگاه از تحصیل و سواد آموزی غافل نبود و در کنار امورات روزانة خود ، شبانه به ادامه تحصیل پرداخت . اوبراستی تشنة فراگیری علم و دانش بود و بحث و قال و قیل مدرسه او را راضی نمی کرد و همچنان گمشده اش را می جست . تااینکه در سال 1355 وارد حوزة علمیه شد و به سلک عالمان دینی در آمد و این سرآغاز مرحله ای تازه در زندگی او بود . غلامرضا با بینش سیاسی و دینی خویش ، سر از پا نشناخته قدم در راه بی بازگشت مبارزه و فعالیتهای سیاسی گذاشت .
شهید غلامرضا بینوا در سال 1356 درحسین توزیع اعلامیه های حضرت امام (ره) توسط عناصر خود فروختة طاغوت دستگیر و روانه زندان عادل آباد شیراز شد و مدتی از عمر پر بار خویش را در سیاهچالهای طاغوت به سر آورد . وی پس از رهایی از زندان برای ادامة فعالیتهای سیاسی و دینی ، راهی قم – سرزمین علم و ایمان – گردید و در آنجا بیش از پیش به مبارزه و فعالیت ادامه داد .
غلامرضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره راهی شیراز شد و از بدو تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واردنهاد مقدس و مردمی گردید . او همان آغاز با رشادت و از خود گذشتگی در تمام در گیریهای ضد انقلاب ، علیه آنان شرکت می کرد ودر این راه هیچ کوششی دریغ نداشت . شهید بینوا قبل از جنگ تحمیلی نیز به عنوان فرمانده ، درگیری کردستان شرکت کرد و در مأموریت با شجاعتی بی نظیر به مبارزه و فعالیت پرداخت .
وی از همان سالهای آغازین جنگ تحمیلی راهی سوسنگرد گردید . و درحالیکه برادر کوچکش علی اصغر بینوا شربت شهادت نوشید در زیر آتش و خاکستر ایثارگرانه جنگید .
او سالها سر از پا نشناخته جنگید و ایثارگری کرد تا اینکه سرانجام در سال 61 در منطقة فکه روح سبز و بلندش کبوترانه در نزهتگاه بیکران آرامش قدس ملکوتی ، به پرواز در آمد و عاشقانه محبوب ازلی خویش را در برگرفت .
شهید غلامرضا بینوا در وصیت نامة پربارش چنین به مناجات با خدا پرداخته است :
« معبودا ! توفیق ده تا در راه تو و در جهت تو حرکت کنیم . توفیقی ده تا تو را بشناسیم .»
جبهه فرهنگی مکتب عاشورا