شهید عين اله اكبرى باصرى

نام :عيناله
نام خانوادگى :اكبرىباصرى
نام پدر :يداله
تاريختولد :09/04/1335
ش.ش :1435
محلصدورشناسنامه :سعادتاباد
تاريخ شهادت :04/10/65
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحميلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
استان :بنيادشهيداستانفارس
شهر :ادارهبنيادشهيدآباده
وصيتنامه عين اله اكبرى باصرى
بسمه تعالى
«ان الذين ءامنوا والذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله اولئك يرجون رحمةالله و الله غفور رحيم»
آنان كه به دين اسلام گرويدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند اينان اميدوار و منتظر رحمت خدا باشند كه خدا بر آنها بخشاينده و مهربان است.
درود بر منجى بشريت مهدى موعود و سلام بر قائد اعظم امام امت و اميد امت و امام منتظرى نستوه و كليه روحانيت متعهد در خط اسلام و امام.
خدايا قلم در دست گرفتم تا به عنوان وصيتنامه چندكلمهاى كه بعد از خودم باقى ميماند بنويسم. خدايا تو كمكم كن كه در آن رضاى تو باشد. خدايا تو شهادت را كه بهترين مرگ است نصيب من كن. من بنده حقير خدا وصيت مىكنم شما را كه برخيزيد و بنياد شرك را براندازيد. من از پدر، مادر و برادران و خواهران و قومان و خويشان مىخواهم كه در هركجا هستند از اسلام و روحانيت در خط اسلام و امام دفاع كنند. برادران و خواهران، گول اين دو روز دنيا و وعدههاى دروغ شيطان را نخوريد و زندگى را به بطالت نگذرانيد و اين وقتهاى عزيز را كه با خون شهيدان به دستتان رسيده از دست ندهيد كه فردا از همگى در مورد نعمتهاى ولايت على(ع) و خاندانش، از وجود ولايت فقيه، علماى ربانى، از نعمت بزرگ آزادى در مورد مشروعش، از هزاران چيز ديگر. شما ملت مبارز مسلمان ؟؟؟ كمال را شناختهايد و اين حقيقت براى كسانى كه حق را پايمال نمىكنند روشن شده است كه تنها گروهى كه تابحال گول شيطانمنشان را نخوردهاند و بر مبناى صحيح اسلام خود باقى ماندهاند تنها همين قشر پاك بودهاند كه تربيتيافته مكتب امام صادق(ع) هستند. ولى اكنون عدهاى نمك به حرام مىخواهند چهر پاك و مبارز روحانيون از خود گذشته در راه اسلام را بد جلوه دهند و شما بدانيد تا زمانىكه دنبالهرو و پشتيبان ولايت فقيه باشيد اينها نمىتوانند بر شما تسلط پيدا كنند. اما واى بر زمانىكه اينها بتوانند شما را از روحانيون و روحانيون را از شما جدا بكنند. در آخر به همه يادآور مىشوم اتحاد خودتان را حفظ كنيد و با ماركهاى گوناگون از هم فاصله نگيريد. باز هم تذكر مىدهم بيش از اين بفكر خودتان نباشيد، بفكر اسلام باشيد. سخنهاى امام را آويزه گوش خودتان قرار بدهيد. هيچگاه حرفهايىكه مىشنويد بدون تحقيق قبول نكنيد. خدايا امروز افتخارمان اين است كه در راه عقيدهاى جهاد ميكنيم كه بر حقانيت آن كاملا آگاهيم و غير از اين برايمان راهى نيست كه يا پيروز شويم و يا شهادت كه در هر دو صورت پيروزيم.
و اما اى پدرم مىدانم كه شهادت و يا مرگ من براى شما سخت است. نه بعنوان اينكه فرزند خوبى براى شما بودم، چونكه مىدانم در زندگيم هرگز كارى نكردم كه شما را خوشحال كنم و بلكه هميشه مورد زحمت و رنج شما بودم و نتوانستم به وظيفه فرزندى عمل كنم و اما تو براى من بعد از برادرانم هم برادر بودى و هم پدر و باز هم گذشت پدر نسبت به فرزند زياد است، تو مرا ببخش. حلالم كن و تا تو مرا نبخشى من هرگز آرامش نخواهم داشت. و اما اى مادرم كوه باش با ناملايمات دست و پنجه نرم كن و چون كوه استقامت كن. صبور باش كه روح من از صبر و شكيبايى تو شاد باشد. خوشحال و اميدوار باش. مادرجان اگر من به جبهه مىروم نه بخاطر انتقام خون برادرانم است بلكه بخاطر رضاى خدا مىباشد و من فقط راه آنها را طى مىكنم. چون وصيت آنها همين بود و اى خواهرانم زينب باشيد، پيامرسان خون برادران خود باشيد و با رساندن پيام خون برادران خود پوزه ياوهگويان را بخاك بماليد و تو اى تنها برادر باقىماندهام مهدى به تو وصيت مىكنم به درس خواندن خود ادامه دهيد و ترك آنرا نكنيد كه با درس خواندن خود بتواى جاى تكتك برادران خود را بگيرى و مايه دلگرمى بارى پدر و مادر و خواهرانم باشى. و تو اى ستمكش دوران، همسرم مىدانم كه من همسر خوبى براى شما نبودم چونكه وظيفه همسرى را خوب انجام ندادم ولى تو عفوم كن. و دلم مىخواهد كه فرزندانم را طورى ببار بياورى كه شايستگى آنرا داشته باشند. در خدمت جمهورى اسلامى باشندو بعد از من شما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيد. هر جورى كه صلاح ديدى عمل كن و به حرف اين و آن كه به صلاح تو نباشد گوش مكن.
خداوندا مرا بيامرز كه چشمه خضوع و خشوع را در قلبم نكاشتم. خداوندا مرا بيامرز كه عمرى را در اسارت هواى و هوس بسر بردم. خداوندا مرا بيامرز كه عمرى بسيار شوخىهايى كه سبب كمعقلى مىشود انجام دادم. از برادران سپاه و ديگر آشنايان كه مرا مىشناسند حلاليت مىطلبم و از آنها ميخواهم كه به بزرگوارى خودشان مرا ببخشند.
والسلام- ساعت 9 شب در منزل 15/7/65
جبهه فرهنگی مکتب عاشورا